علی اصغر مصلح در نشست مسئله فرهنگ :
فرهنگ امروز در سیطره قدرت و سیاست است، حكمرانی نابجا بر فرهنگ
به گزارش جاوید شو علی اصغر مصلح می گوید كه در همه جای جهان فرهنگ به سیاست تقلیل پیدا كرده و به صورت كل فرهنگ امروز در سیطره سیاست های فرهنگی است و قدرتمندان بر فرهنگ حكم می رانند.
به گزارش جاوید شو به نقل از مهر، اولین نشست از سلسله نشست های «مساله فرهنگ»، عصر روز گذشته دوشنبه بیست وچهارم تیرماه ۱۳۹۸ با حضور و سخنرانی علی اصغر مصلح، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و محمد دهقانی، نویسنده و پژوهشگر حوزه های ادبیات و تاریخ در سرای كتاب خانه كتاب برگزار گردید. علی اصغر مصلح هم در این جلسه اظهار داشت: مطالبی كه من می گویم مستلزم این است كه مخاطبان كتاب «فلسفه فرهنگ» من را دیده باشند، چون كه مبنای این بحث ها كاملاً فلسفی است. به گمان نخستین مساله فرهنگ بحران در معنای خود فرهنگ است. این بحران و این معضل از هنگامی شروع شد كه ما در مقابل واژه غربی Culture ما فرهنگ گذاشتیم. وی ادامه داد: یعنی بار واژه فرهنگ در زبان و ادبیات فارسی چیز دیگری بود، ما آنرا در فرهنگستان اول در مقابل Nature قرار دادیم. خود واژه Culture یك تاریخچه ای حتی در فرهنگ اروپایی این واژه این اصطلاح و مابه ازایش كاملاً مدرن و جدید است و ما ایرانیان هم به اقتضای مدرن شدن لازم بود كه یك معنایی جعل و انتخاب نماییم برای پدیده جدیدی كه Culture هست. این در صورتی است كه در فرهنگ ما معنایی به نام Culture وجود نداشت. من این آمادگی را دارم كه مفصل در اینباره گفتگو كنم. مصلح افزود: ما هنوز واژه فرهنگ را از نوع هنرهای ظریفه از نوع امور قابل ستایش و والا می دانیم در صورتیكه واژه Culture این طور نیست. بخصوص در سنت فلسفه آلمانی از قرن هجدهم یك گفت وگویی درگرفت درباره واژه بیلدونگ كه اصالت آلمانی دارد و بعد فیلسوفانی مانند هردر وارد این گفتگو شدند و آخرین كسی كه درباره چیستی بیلدونگ بحث كرده و واژه نوپدید Culture گادامر است. اگر ما این تفاوت را دقت كنیم متوجه می شویم آنچه Culture گفته می شود امروز در بحران است و مهمترین بحران Culture یا فرهنگ قدرت است. بر این اساس و با عنایت به صحبت های آقای دكتر دهقانی می توان امروزه نسبت و تقابل میان فرهنگ و قدرت را بررسی كرد. این عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به تقابل معنایی واژه های فرهنگ و طبیعت اظهار داشت: معنای Culture در فرهنگ اروپایی از ویكو، روسو و بعد در هردر از همه مهم تر است. اساساً مفهوم فرهنگ در مقابل طبیعت است. یعنی انسان به مثابه موجودی است كه از یكسو طبیعت دارد و از جانب دیگر دارای فرهنگ است. به تعبیر هردر فرهنگ طبیعت ثانوی آدمی است. هردر می گوید كه طبیعت آفریده خداست و فرهنگ آفریده انسان است. یعنی خداوند انسان را طوری خلق كرده كه او هم بیافریند. آفرینش انسان فرهنگ است. به این معنا در فارسی ما اساساً فرهنگ نداشتیم. آیا در فردوسی، سعدی، نظامی و… چنین معنایی وجود داشته است؟ خیر. اندكی در ابن خلدون و اندكی در علامه طباطبایی در مبحث اعتباریات را می توان به فرهنگ در معنای مدرن نزدیك كرد. با این معنای فرهنگ در بستر تمدن مدرن انسان با مسیر جدیدی كه در دوره مدرن شروع كرد و به تعبیر بعضی از فیلسوفان مانند هایدگر با غلبه سوبژكتیویسم و اومانیسم، فرهنگ تطور پیدا كرد. نویسنده كتاب «فلسفه فرهنگ» افزود: یكی از نكاتی كه دوستان همه اطلاع دارند تعدد تعاریف از فرهنگ است. بعضی از آثار بیشتر از ۲۰۰ تعریف از فرهنگ شده است. نكته ای كه در سال های اخیر در فلسفه فرهنگ مورد بحث قرار می گیرد، دلیل و سبب این تكثیر تعریف هاست. فرهنگ یك موجودی است كه دائماً در صیرورت است و به دلیل صیرورت در هستی فرهنگ هست كه ما باید دائم تعریفش را جدید نماییم. با عنایت به شانی كه امروز تكنیك پیدا كرده شما نمی توانید هیچ تعریفی از فرهنگ بدون نظر داشتن به تكنیك عرضه دهید. نویسنده كتاب «ادراكات اعتباری علامه طباطبایی و فلسفه فرهنگ» همینطور با اشاره به این نكته كه همه ما محاظ در فرهنگ هستیم، افزود: نكته ای كه در بحث میان فیلسوفان آلمانی در تعریف بیلدونگ شكل گرفت تلاش برای توصیف فرهنگ بوده است. یكی از قله های این بحث جرج زیمل است، اما همیشه ما برای كوشش در توضیح فرهنگ گرفتار مشكل بودیم، چون كه فرهنگ چیزی نیست كه به احاطه ما دربیاید. بیشتر از اینكه ما بكوشیم فرهنگ را به احاطه دربیاوریم، ما محاط در فرهنگ هستیم. به همین خاطر یكی از بحث های خوبی كه پس از هوسرل و هایدگر شكل گرفت و تا گادامر ادامه پیدا كرد این است كه اساساً چه كسی می تواند فرهنگ را به سخن دربیاورد؟ چه كسی شایستگی دارد بگوید كه فرهنگ چیست و آنرا تعریف كند؟ وی ادامه داد: این بحث های پدیدارشناسی كه در آگاهی و وجود شده بخشی از آنرا می توان در حوزه فرهنگ برد. یعنی كسی كه می خواهد بگوید كه فرهنگ چیست آیا فرهنگ خویش را به روی او گشوده است؟ فرهنگ خودش باید بگوید چیست چون كه به معنایی ما محصول فرهنگیم. فرهنگ این نیست كه در احاطه ما باشد. فرهنگ محیط بر ماست. بنده اگر تلاش بسیار كنم و متفكر شوم و همه وجوه فرهنگ را دریابم، تازه محصولی از محصولات فرهنگ ایرانی هستم. بالاترین جایی كه یك متفكر می تواند در حوزه فرهنگ برسد این است كه نماینده یا سخنگوی این فرهنگ شود. نویسنده كتاب «تقریری از فلسفه های اگزیستانس» مهمترین مساله امروز را عدم درك از فرهنگ دانست و اظهار داشت: ازاین رو مهمترین مساله ما هنوز درك فرهنگ است. بحران در فهم فرهنگ است و این بحران به نحوی نسبتی دارد با قدرت. یكی از پدیده های رایج در تلاش برای توصیف فرهنگ تقلیل فرهنگ به اموری است كه جز فرهنگ هستند. در واقع ما به نام فرهنگ آنرا تقلیل می دهیم به چیز دیگر. رایج ترین تقلیل فرهنگ، تقلیل فرهنگ به سیاست است كه در ایران امروز شدیدترین بحران همین است. در حوزه اروپایی می شود اظهار داشت كه این بحران را متفكران حوزه فرانكفورت شروع كردند با بحث درباره مساله صنعت شدن فرهنگ. تقلیل فرهنگ به وجه سیاست چند دهه است كه شروع شده، این روند به نام قدرت با قدرت و از مبحث قدرت بر فرهنگ حكم راندن است. این در صورتی است كه فرهنگ برابر است با زندگی و خاستگاه آفرینش های آدمی است. مصلح افزود: حالا در همه جوامع فرهنگ به محصولات فرهنگی تقلیل پیدا كرده و فرهنگ در سیطره سیاست فرهنگی است كه این هم البته پدیده مدرنی است. برای اولین بار كسانی مانند مرحوم فروغی كه فرهنگستان را تأسیس كردند، دیدند كه در دولت مدرن نیاز هست كه یك نهادی باشد كه اموری مثل آموزش و پرورش، هنر و نگارش را مدیریت كند و از اینجا بود كه به تدریج تازه متوجه مفهوم جدید فرهنگ شدند. اما هر چه گذشت عقل مدرن سخت تر شد و به خدمت قدرت درآمد. یعنی در جوامع توسعه یافته با شدت بیشتر و در كشورهای در حال توسعه به صورت فشلی عقل در خدمت قدرت است.
این پست جاوید شو را پسندیدید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب